تك داستان آموزنده
| ||
|
قلب زاغ تکونی خورد ، قناری عقلشو برد توی فکر قناری ، تا دو روز غذا نخور روز سوم کلاغه ،رفتش پیش قناری گفتش عزیزم سلام ، اومدم خواستگاری! نگاهی کرد قناری ، بالا و پایین، راست و چپ پوزخندی زد به کلاغ ، گفتش که عجب! عجب منقار من قلمی ، منقار تو بیست وجب واسه جی زنت بشم؟ مغز من نکرده تب کلاغه دلش شیکست ، ولی دید یه راهی هست برای سفر به شهر ، بار و بندیلش رو بست یه مدت از کلاغه ، هیچ کجا خبر نبود وقتی برگشت به خونه ، از نوکش اثر نبود داده بود عمل کنن ، منقار درازشو فکر کرد این بار مرخره ، قناریه ناز باز کلاغ دلش شیکست ، نگاه کرد به سر و دست آره خب، سیاه بودش! اینجوری بوده و هست دوباره یه فکری کرد ، رنگ مو تهیه کرد خودشو از سر تا پا ، رفت و کردش زرد زرد رفتش و گفت: قناری! اومدم خواستگاری شدم عینهو خودت ، بگو که دوسم داری اخمای قناریه ، دوباره رتفش تو هم! کله مو نگاه بکن ، گیسوهام پر پیچ و خم موهای روی سرت ، وای که هست خیلی کم فردا روزی تاس میشی! زندگیمون میشه غم کلاغ رفتش خونه نگاه کرد به آیینه نکنه خدا جونم ! سرنوشت من اینه؟! ولی نا امید نشد ، رفت تو فکر کلاگیس گذاشت اونو رو سرش ، تفی کرد با دو تا لیس کلاه گیسه چسبیدش ، خیلی محکم و تمیز روی کلهی کلاغ ، نمیخورد حتی لیز نگاه که خوب میکنم ، میبینم گردنتو یه جورایی درازه ، نمیشم من زن تو
وقتی اومدش ولی ، گردنش بود اینجوری خجالت نمیکشی؟ واسه گوشتای شیکم!؟ دوست دارم شوهر من ، باشه پیمناست دست کم! دیگه از فردا کلاغ ، حسابی رفت تو رژیم میکردش بدنسازی ، بارفیکس و دمبل و سیم بعدش هم میرفت تو پارک ، می دویید راهای دور آره این کلاغ ما ،خیلی خیلی بود صبور واسه ریختن عرق ، میکردش طناببازی ولی از روند کار ، نبودش خیلی راضی پا شدی رفتش به شهر ، دنبال دکتر خوب دو هفته بستری شد ، که بشه یه تیکه چوب قرصای جور و واجور ، رژیمای رنگارنگ تمرینهای ورزشی ، لباسای کیپ تنگ آخرش اومد رو فرم ، هیکل و وزن کلاغ با هزار تا آرزو ، اومدش به سمت باغ وقتی از دور میومد ، شنیدش صدای ساز تنبک و تنبور و دف ، شادی و رقص و آواز دل زاغه هری ریخت ! نکنه قناریه؟ شایدم عروسی بازای شکاریه!! دیدش ای وای قناری ، پوشیده رخت عروس یعنی دامادش کیه؟ طاووسه یا که خروس؟ هی کی هست لابد تو تیپ ، حرف اولو میزنه! توی هیکل و صورت ، صد برابر منه کلاغه رفتشو دید ، شوهر قناری رو شوکه شد ، نمیدونست، چیز اصل کاری رو! میدونین مشکل کار ، از همون اول چی بود؟ کلاغه دوچرخه داشت ،صاحب bmw نبود نتیجه اخلاقی: متاسفانه هیچ نتیجهای که مبتنی بر اصول اخلاقی باشه ، نمیشه از این داستان استنتاج کرد. نتیجه غیراخلاقی: هیچوقت افراد ، علت واقعی که چرا شما رو نمیخوان ،بهتون نمیگن… اصولا این تیپ سوالات که: تو فقط بگو چرا نمیخوای؟ تو فقط بگو مشکل من چیه… هیچوقت جواب درست و حسابی بهش داده نمیشه! نتیجه قابل درک برای عموم قشر متوسط العقل رو به پایین: BMW از دوچرخه بهتره! نتیجه از پیش مشخص و معلوم برای قشر دامبول جامعه: دوماد ما باید شازده باشه … عاشقونه دلو باخته باشه نتیجه کاربردی برای حل معضل ازدواج: حتیالمقدور از کسی خوشتون بیاد که لااقل تو یک زمینه از شما معیوبتر باشه! تا احتمال ارائه جواب مثبت زیاد شه! منبع: http://www.taknaz.ir نظرات شما عزیزان:
خوب بود
![]() ![]() ![]() ![]()
دلشو شیکوندی برو حالشو ببر با اون نموندی برو حالشو ببر
![]() ![]()
خیلی دلم واسه کلاغ سوخت.
خیلی باحالللل بوووووددد
![]()
ممنون زیبا بود
قشنگ بود.
![]() Kiana_E.B
![]() ساعت11:41---4 بهمن 1393
:
![]() ![]() ![]() ![]() البته همه اینجوری نیستن.نه همه خانوما دنبال پولن نه آقایون تا این حد به ساز خانوما میرقصن ![]() ![]() ![]()
ممنون زیبا بود
دلم را شکستی
من برا تو درد دل کردم تو رازم رو لو دادی؟؟؟؟ ![]() به هر حال بلبل هم با عشق دروعی اش طلاق گرفت و بدبخت شد و من سرمایه گذاری کردم و پولدار شدم؛ اما یک رفیق ناباب آمد و پولم را دزدید ![]() اما امروز صبح یک طاووس خوشگل دیدم که داشت دلبری می کرد. از همون لصظه دلم تپید ![]() ![]() رفتم برم خواستگاریییییییییی ![]() *** بی شوخی متن قشنگی بود. بنده هم خانم طنین خدادادی هستم از کیش ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:ممنون برچسبها: [ شنبه 8 آذر 1393برچسب:عاشقی بد دردیه (طنز), ] [ 23:25 ] [ سجاد آرام ]
|
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |